به روز رسانی شعر«اشک یتیم»پروین اعتصامی

روزی گذشت آقا زاده ای از گذرگهی
فریاد لعن بر سر هر کوی بام خواست

بیرون کشید سر ز سطل زباله کودکی و، گفت
ای وای،چه مرکبی،بی گمان پراید که نیست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پورشه یا بوگاتی هر چه هست میلیاردیست

پیرمردی عصا به دست نزدیک رفت و گفت
این پول نفت ما ،این هم از سفره ی شماست

این حاصل غفلت ما ،این بیگمان ز ماست
بنزینِ مرکبش فقط خون دل شماست

ما را به وعده های دروغین فریفته است
این گرگ زاده، ای وای،شبان ماست

آقا زاده ای که ده خرد و ملک، نکبت است
نکبت زاده ای که مال رعیت خورد گداست

وام دار قطره قطره خون شهدایید،به هوش
خون شد دل شهید ،که این اشرافیت به پاست

رسول سلیمانی

بازدیدها: ۲۰۷۲

 
اشتراگذاری
5 دیدگاه ها
  1. علی فاتحی نوشته:

    درود بر تو اقای سلیمانی
    ممنون عکستم گذاشتی🥰🥰🥰

     
  2. علیرضا نوشته:

    درود بر شرفت‌
    عالیییییب🙏🙏

     
  3. ناشناس نوشته:

    واقعا گل گفتی آقای سلیمانی

     
  4. رمضان فاتحی نوشته:

    چند بیت اول خوب بود و راحت بود خوندش
    هر چی به آخر رفت سختتر شد و انگار قافیه ک تنگ آید خخخ شد…
    یکم روش کار بشه و روون بشه واقعا عالی میشه.الان خوبه برای عالی شدن تلاش کن.باریکولله

     
    1. ناشناس نوشته:

      قافیه رو بیخیال شید
      مهم اینه خیلی خوب و بجا به نکلت زاده های به ظاهر اقا زاده توپیده
      دمش گرم

       

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.