شهید ارتشی سرگرد رســـتم فاتحی
امروز ۲۸ صفر و سالروز شهادت پیامبر(ص) و امام مجتبی(ع) است و طبق رسم هفتگی سایت پیکانی ها به معرفی یکی از شهدای روستا میپردازیم که امروز به شهید رستم فاتحی اختصاص پیدا کرد(۱)
شهید رستم فاتحی فرزندمرحوم اسفندیار(حاج محمدحسین) در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ در روستای پیکان چشم به جهان گشود. شهید رستم فاتحی از نیروهای رسمی ارتش جمهوری اسلامی ایران بودند که در عملیات کربلای۶در منطقه شمال سومار به شهادت رسید.
نامه شهید رستم فاتحی به خانواده اش:
فیلم قرائت نامه شهید رستم فاتحی از زبان برادر شهید:
صفحه اطلاعات شهید در سایت شهدای ارتش
صفحه اطلاعات شهید در سامانه ملی شهدا
صفحه اطلاعات شهید در سایت گلزار
۱).(روال معرفی شهدا در سایت پیکانی بر اساس سن کوچکترین شهید به بزرگترین شهید است.البته اطلاعات شهدا در دست بررسی است و از بعضی شهدای روستا اطلاعات تولد دقیقی نداریم)صفحه گلستان شهدای مجازی روستای پیکان را اینجا ببینید.
شما در باره این شهید چه میدانید؟
خاطرات، زندگی نامه، عکس از شهید و یا دلنوشته و شعر و حرف دلتون رو در قسمت دیدگاه ارسال نمایید.
بازدیدها: ۵۰۰
ضمن تشکر از مسئولین سایت و این اقدام زیبا در گرامی داشتن یاد وخاطره شهدا
میخواستم نکته ای به مسئولان روستا یادآوری کنم
در گلزار شهدای روستای پیکان چند شهید دفن شده اند؟
وحال
در پیکان چند صندلی مدیریتی و تصمیم گیر برای مردم روستا وجود دارد؟
خود حساب کنید برای امنیت و مدیریت اسلامی در این روستای کوچک مردم روستا برای هر صندلی مدیریتی چند شهید داده اند؟
حال این گوی و این میدان!
این شما و این صندلی هایی که با خون شهدا امنیت ایجاد کرده تا شما مدیر و مسئول شوید.
این صندلی ها به کسی وفا نکرده اگر وفا داشت به شما نمیرسید.!
پس مواظب خون شهدا باشید.
روحش شاد و یادش گرامی همرزم و همکلاسی بابام
چندین بار تو کانالها زده رودن ک از صدا و سیما اومدن از حاج ماحسین فیلم گرفتن و اینا.فیلم اونارم بزارید
دمت گرم رهگذر
اقایون شورا و دهیار و مسئولین محترم توصیه میکنم این دیدگاه اقای رهگذر رو چاپ کنید بزارید جلو چشمتون تا هر روز جلو چشمتون باشه و یادتون نره مقام و جایگاه و امنیت و هر انچه منزلت دارید حاصل چیه،تا یادتون بیاد برای چی رو اوت صندلی تکیه دادید تا یادتون بیاد برا خدمت اومدید نه پر کردن جیباتون
اون عزیرایی که دائما مسیولین مسیولین میکنن خبر دارن خودشونم جزو همین مسیولین هستند؟
شمام مسیول خون شهدا و پایمال نشدنشی
شمام مسیول خودت و اعضا جوارحتی
شمام مسیول خونواده و دور و برتی
شمام مسیول حق مردمی ک ضایعش نکنی
شما مسیولی.
۴ تا شورا و دهیار و … رو مسیول میدونی ولی خودتو از میدون بدر میکنی…..
هممون مسیولیم هممون
نورالشهداییا دستتون درد نکنه.من اول نمیدونستم عکساش بیشتره.مثل عکسای محمدعلی فاتحی که از مناظر عکس گرفته عکس شهدا رو بزارید که بشه همه رو ببینیم.تشکر
بعضی از مسوولان بلایی سر این مملکت آورده اند که دیگه بیشتر مردم قدرت رسیدگی به خودشون و خانواده و اعضا و جوارحشون را ندارند
طرف دندون درد داره پول دکتر نداره
طرف نمیتونه شکم خانواده را سیر کنه
پیکان چیزی که داره زمینه
اما کدوم جوانی میتونه ۱۰۰ متر زمین بخره
جوان نمیتونه ازدواج کنه
همین مسئولان با هماهنگی سرمایه دارهای روستا دارن زمین خواری میکنن
چرا قیمت خونه تو پیکوم که یه روستا بیشتر نیست باید گرون تر از خونه های تو شهرکرد و لردگان و یزد و…. که شهر هستند باشه؟
اگه بخوام بنویسم یه شاهنامه دارم اما….
مولانا در دفتر سوم مثنوی داستان مسافران هند را میگوید که پند ناصحی را که گفت در این مسیرتان گلههای فیل هست و مبادا بچه فیلها را شکار کنید، به گوش نگرفتند و از گرسنگی بچه فیلی را شکار کردند و خوردند؛ الا یک نفر که گوش به حرف ناصح سپرد و از خوردن گوشت فیل سر باز زد.
جمع چون به خواب رفتند، فیل بزرگ خشمگین از راه رسید، دهان هر یک را بو میکرد و چون بوی بچه فیل به مشامش میرسید، فرد را زیر پا له میکرد و از آن جمع جز یک نفر که گوشت بچه فیل نخورده بود جان سالم به در نبردند.
مر لب هر خفتهای را بوی کرد/بوی میآمد ورا زآن خفته مرد
تعبیر مولانا این است که «اَوْلیا اَطْفالِ حَقاَند ای پسر» و خداوند حافظ اولیا (فیلبچگان خویش) است. مولانا اما راه تفسیر را که نبسته است. داستان را به گونه دیگری هم میشود در راستای حکمرانی تعبیر و تفسیر کرد.
حکومت و اصحاب قدرت فینفسه به دلیل داشتن قدرت، ابزار تصمیمگیری و اعمال خشونت؛ و همزمان به دلیل نیاز داشتن به منابع برای حکمرانی و پیش بردن اهداف جمعی و شخصی؛ بیشباهت به آن جماعت مسافران گرسنه هند نیستند. مال، آبرو، سرمایه، زمان، دانش، عمر، سرنوشت، ذهن و آینده شهروندان نیز فیلبچگان هستند و به قول مولانای بزرگ «بَس ضَعیفند و لَطیف و بَسْ سَمین». دستاندازی به این داشتههای ضعیف، لطیف و سمین (فربه، عالی و ارزشمند) مردمان، البته چرب و شیرین و دلخواه اصحاب قدرت و حکومت است.
پیلبَچْگاناَند اَنْدَر راهتان/ صَیْدِ ایشان هست بَس دِلْخواهتان
بَس ضَعیفند و لَطیف و بَسْ سَمین/ لیک مادر هست طالِب در کَمین
مشکل آنجا آغاز میشود که خدا و تاریخ (برای دینداران) و تاریخ (برای آنها که حتی خداباور نیستند) عین فیل مادر میماند که به بوی بچهفیل را که از شکم و گلوی قدرت بیرون میآید حساس است. خدا یا تاریخ، هر کدام که میپسندید، از راه میرسد، دهان قدرت را بو میکند و به شیوههای گوناگون، حساب یا مو از ماست میکشد.
دهان قدرت اگر بوی مالی بدهد که با کسر بودجه و تورم از جیب مردم بیرون آمده یا سرمایهای که با توزیع رانت اندوخته شده؛ بوی مکنت و عزتی بدهد که با ناکارآمدی و کژراهی از کف مردمان رفته؛ بوی آبرویی بدهد که با درازدستی و هتاکی از شهروندان ریخته؛ بوی آیندهای بدهد که با بیسیاستی از مردمان دریغ شده؛ بوی سرنوشتی بدهد که با خاماندیشی رنگ سیاهی و تباهی گرفته؛ بوی امیدی بدهد که با بدعهدی به ورطه یأس درآمده؛ و بوی عقلی بدهد که در شکم تعصب تخمیر و گندیده شده؛ خدایی که آن بالاست، نه! همه جاست، و همه اوست، و از گلوی تاریخ هم حرف میزند و بچهفیلهایش – عمر، آبرو، سرمایه، زمان، مال، جان و سرنوشت بندگان – را خیلی خیلی دوست دارد، خیلی خیلی ناراحت میشود.
از پِیِ فرزند صد فَرسنگْ راه/او بِگَردد در حَنین و آه آه
آتش و دود آید از خُرطومِ او/ اَلْحَذَر زان کودکِ مَرحومِ او
همه اجزای حکومت باید نذر کنند «گوشت فیل نمیخوریم.»
روحتدشاد که هنر داشتی دوستی داشته باشی که سالروز شهادتت تو کانال پیکومیا پیام بزاره و ما رو بیادت بندازه.دمت گرم.
امروز دوست خوب داشتن نعمت بزرگیه.
ماکه از دوستان و آشنایان فقط زخم خوردیم و انگار دور و برمون گرگها کمین کردن.من فکر میکنم دوست خوب داشتن یک نعمته و انتخابش یک هنر.
برپاباشید
کاشکی بیشتر درباره ی رستم فاتحی توضیح داده بودید🙂