پیکانِ متمدن، تمدنِ پیکانی ،پیکانی متمدن
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خداوند جسم و خداوند جان
خداوند دریا خداوند بر
خداوند دنیا ،جهان دگر
با درود و سلام خدمت دوستان همراه ؛
…ادامه ⬇⬇⬇⬇
🔴بخش دوم :همگانی بودن مسیر و مقصد
پیشرفت ،رفاه و کمال پیکان یا هر جامعه ای و همچنین سعی و تلاش برای رسیدن به آن متعلق به تمامی شهروندان است و هیچ فرد یا گروهی در جامعه برتر و صاحب امتیاز نیست و همه به یک اندازه در پیشرفت مادی و معنوی جامعه ی پیکان مشترکند .
هر گونه انحصار طلبی در اهداف و آرمانها و مسیر رسیدن به آنها چون نهایتا به سیطره طلبی و برتری خواهی وقدرت طلبی نسبت به دیگر شهروندان و یا منفعت خصوصی و دست اندازی به ثروت عمومی اهالی پیکان ختم خواهد شد نکوهیده و مردود و محکوم است .
وحدت و مشارکت همه شهروندان برای ساخت آینده مشترک و شکوهمند و افتخارآمیز غالب بر کلیه اختلافات و تنازعات بویژه در موضوعات گذشته است و اتحاد برای ساخت آینده نه تنها غالب بر اختلافات گذشته است که دلیل مهمی برای اتمام اختلاف نظرها و ضمنا دلیل وحدت همگانی جامعه میباشد .
این وحدت برای همه شهروندان اعم از زن و مرد ،پیر و جوان ،دختر و پسر ،معلم و دانش اموز و … بوده و مستلزم مدیریت مشترک تمامی شهروندان جامعه است و امر به معروف و نهی از منکر و مسئولیت اجتماعی شهروندان ناظر بر این امر مهم است .
به عبارت دیگر چنانچه بخواهیم روستا یا شهری ایده آل داشته باشیم باید دست در دست هم با صفا و مهربانی و بدور از هرگونه خود بینی و خودخواهی با در نظر گرفتن منفعت اجتماعی تصمیمات لازم را اخذ نماییم و در تصمیم گیریها حتی المقدور نظرات تمامی شهروندان در نظر گرفته شود .
هر گونه خود رایی در امور اجتماعی پیکان نه تنها به صلاح جامعه نخواهد بود که به غرق شدن این کشتی خواهد انجامید .
زمانی شهروندان به درستی از حقوقشان در یک جامعه بهره مییابند که امکان مشارکتشان به طور واقعی فراهم باشد و بتوانند در تصمیمها و ادارۀ جامعه نقش داشته باشند و در نحوۀ کار زمامداران نظارت کنند.
در زیر به چند نمونه از حق مشارکت مردم در حکومت حضرت علی ابن ابی طالب (ع) اشاره مینماییم ؛
درحکومت امام علی (ع) ، همه چیز برای مردم آشکار و شفّاف بود و هیچ نوع دروغی به مردم گفته نمیشد. تنها چیزی که در حکومت وی تا زمان معیّن آن آشکار نمیشد، اسرار جنگی بود؛ چنانکه وی دراین باره فرموده است:
«أَلَا وَ إِنَّ لَکُم عِنْدِی أَلَّا أَحْتَبِرَ، دُونَکُمْ سِرّاً إِلَّا فِی حَرْبٍ»؛
(بدانید حقّ شما در نزد من آن است که چیزی را از شما نپوشانم جز راز جنگ [که از پوشاندن آن ناچارم]). همان ، نامه ۵۰
براساس آموزهها و سیرۀ امام علی (ع)، زمامداران موظّفاند با درستی و شفّافسازی تمام، حکومت کنند و هرگز جز با راستی با مردم روبه رو نشوند. آن حضرت فرموده است :
«وَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ»؛
(هر پیشوایی باید با مردم خود به راستی سخن گوید). همان ، خطبۀ ۱۰۸
در هر جامعه ای مواقعی پیش می آید که تلقی مردم از مسئولان چنین است که عزل و نصب نابجایی انجام شده ، حیف و میلی صورت گرفته ، امکاناتی نادرست در اختیار کسانی قرار گرفته ، ناتوانی در ادارۀ امور پیش آمده ، و به طور کلی مردم گمان می کنند که ستمی بر آنان رفته است .
امیر مؤمنان علی (ع) چنان بر راستی و شفّافسازی در حکومت تأکید داشت که در عهدنامۀ مالک اشتر در این باره چنین فرمان داده است :
«وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَاعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ، فَإِنَّ فِی ذَلِکَ رِیَاضَهً مِنْکَ لِنَفْسِکَ، وَ رِفْقاً بِرَعِیَّتِکَ، وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَی اَلْحَقِّ»؛
(و اگر شهروندان دربارۀ تو ستم روا داشتنی را گمان بردند، دلیل خود را برایشان شفّاف آشکار کن. و با این شفّافسازی ات، گمانهای [بد] ایشان را از خویش بگردان، که در این کار، گونهای پرورش دادن نفست است، و همراهی و نرمشی با شهروندانت، و دلیل آوردنی است که با برپا داشتن و بردن آنان به راه حقّ، به خواست خودت هم رسیدهای).
نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳
امیر مؤمنان علی (ع) بر این بود که همگان در حکومت مشارکت کنند و نقش داشته باشند، چنانکه به مردم خویش فرموده است:
«وَ لَیْسَ امْرُؤٌ ـ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ ـ بِفَوْقِ أَنْ یُعَانَ عَلَی مَا حَمَّلَهُ اللهُ مِنْ حَقِّهِ. وَ لَا امْرُؤٌ ـ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ ـ بِدُونِ أَنْ یُعِینَ عَلَی ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ»؛
(و هیچکس ـ هرچند جایگاهش در حقّ بسی بزرگ بُوَد، و برتری او در دین بسی پیشتر از دیگران باشد ـ بالاتر از آن نیست که در گزاردنِ حقّی که خداوند بر عهدۀ او گذاشته است از یاری دیگران بینیاز باشد. و هیچکس ـ هرچند مردمان او را کوچک شمارند و در دیدۀ آنان بیمقدار به حساب آید ـ خُردتر از آن نیست که نتواند دیگران را در گزاردن
حقّ یاری دهد یا نخواهد که بر انجام دادن وظیفه او را یاری دهند).
نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳
از وظایف اساسی والیان ، زمینهسازی برای مشارکت همگان در امور است؛ به گونهای که هیچکس از مشارکت محروم نشود و هیچکس خود را بینیاز از آن نخواند. امام علی (ع) راه را بر همگان میگشود تا هرکس به تناسب خود، مشارکت نماید؛ وی دراین باره فرموده است:
«فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ»؛
(پس، از گفتاری به حقّ، یا رایزنی به دادگری بازنایستید). همان ، خطبۀ ۲۱۶
در اینجا به چند مورد از لزوم مشارکت مردم در حکومت حضرت علی ع مشاهده شد لذا با توجه به آنچه گفته شد این اصل شفافتر و واضحتر بر ما ظاهر میگردد که زمامداران جوامع اعم از روستا یا شهر یا … هرقدر هم که تلاش کنند و در انجام دادن وظایف خود خالصانه عمل نمایند، بدون کمک و مشارکت عموم مردم به اهداف خود نمیرسند و همگانی بودن مسیر پیشرفت جامعه اجتناب ناپذیر است .
بازدیدها: ۱۰۱
خُتُت بِکُشدِه
خخخ ،نبوه بواین خوموم بکشته آما حتما وقتوم دلشته
با سلام .عالی.
تا امروز که دموکراسی یا همان مشارکت جمعی بر اساس حقوق شهروندی نتوانسته به اهداف متعالی انسانی برسد وهمواره در بستر دموکراسی اشتباهات جمعی زیادی در گماشتن یا کنار زدن افراد یا جریانهاداشته است .از انجاکه مساله مشارکت جمعی به انتخاب منجر میشود دو دیدگاه مطرح است.اول مساله ولایت مععصوم وجانشینان او…ودوم نظریه رای نخبگان اگاه به جای رای عمومی….
با سلام و درود
از اونجا که نمیتوان جایگاه دقیقی از زمان حیات بشر و زمان باقی مانده مشخص کرد و نمیتوان واقعیت انسان کامل را تجسم کرد پس نمیتوان مطمئن بود که انسانها به کمال و تعالی نرسیده اند چون تعریف واضحی از کمال و تعالی انسانها برای این زمان از حیات بشری تعریف نشده است که با توجه به آن ما انسانها را متعالی ندانیم و با توجه به اصل فطرت کمالگرایانه انسانها ما در بهترین حالت ممکن و قریبترین نقطه ممکن به تجلی انسان کامل قرار داریم و اگر خلافت انسان کامل یا معصوم را توانستیم درک کنیم قطعا به دیدار انسان کامل هم نائل خواهیم امد .در اینجا آنچه که به سیره علوی نزدیکتر بود را اشاره کردیم وگرنه مکاتب زیادی برای اداره جوامع موجود است .
جناب محمدپارسا بهرام شما بی نظیریند 🌹خداقوت