ماجرای ۵۰۰ نسخه ترجمه قرآن که دانشجویان با دست نوشتند…

در سال ۸۶ که در دفتر نهاد دانشگاه صنعت نفت بودم شفاهی به دانشجو ها گفتم : “هر کسی ترجمه ی کل قرآن را با خط خودش بنویسد من یک سکه به او می دهم “، دوسه هفته که گذشت بچه ها گفتند : “حاج آقا! سکه به قدر کافی دارید ؟” گفتم: “چطور؟” گفتند: “همه ی بچه ها تو خوابگاه دارند می نویسند” من هم که مطمِئن بودم نمی توانند تمام کنند گفتم :”بله ، حتما” نزدیک نوروز بود بچه ها گفتند : ” تا بعد از تعطیلات مهلت بدهید تا بنویسیم” من هم خوشحال شدم که امسال تعطیلات بچه ها با قرآن سپری می شود قبول کردم ، با خودم می گفتم بر فرض پنج نفر هم بتوانند تمام کنند می روم از دفاتر مراجع پنج سکه هدیه می گیرم ،بعد از تعطیلات قرآنهای بسیار زیبا با دستخط دانشجویان بود که پشت سر هم می رسید هر کسی سلیقه ای به خرج داده بود ،چندین نفر با کاغذهای گلاسه و صحافی شده ترجمه هایشان را آوردند ،به همین نام و نشان ۵۰۰ قرآن دست نوشته آوردند ،حاج آقا قرائتی تعجب کرده بودند ، می پرسیدند: “یعنی ۵۰۰ دانشجو کل قرآن را نوشته اند؟” گفتم: “بله حاج آقا ، ۵۰۰ دانشجو از ۱۵۰۰ دانشجوی یک دانشگاه یعنی یک سوم دانشجویان” ؛ حاج آقا محمدیان ، رئیس نهاد مرکز گفتند: “ای کاش می توانستیم این کار را در سطح کشور انجام بدهیم ، دو سه نمونه از بهترینها را بدهید من ببرم خدمت مقام معظم رهبری” .
نمایشگاهی از قرآن های دانشجویان دایر کردیم و مصاحبه های تعدادی از بچه ها را پخش کردیم که تقریبا همه گفته بودند:
“با انگیزه ی سکه شروع کردیم ولی در ضمن نوشتن احساس کردیم حیف است برای سکه بنویسیم ، آنقدر برایمان شیرین بود که گفتیم باید تمامش کنیم ، تعطیلات نوروز امسال اصلا دید و بازدید نرفتیم ،مرتب قرآن می نوشتیم”.
با بررسی اسامی دانشجویان متوجه شدیم که تعدادی از دانشجویان اهل سنت هم نوشته اند که اصلا در ذهن من نبود! این هم جلوه ی زیبایی به کارمان داد.
خب حالا می پرسید ۵۰۰ سکه را چگونه فراهم کردید؟ واقعا مانده بودم چه کنم ، همین روزها متوجه شدم که معاون آموزشی وزارت نفت آقای دکتر معظمی از دوستان دوره ی دانشجویی ام است ؛ نامه ای به ایشان نوشتم که نهاد نمایندگی چنین قولی داده و پیش بینی چنین استقبالی نمی کردیم حالا آبرویمان دارد می رود چه کنیم؟ ایشان هم خدا خیرش بدهد به من گفتند : “خدا خیرت بدهد حاج آقا! ای کاش همه ی پول های نفت صرف قرآن می شد” به رئیس دانشگاه آقای دکتر پنجه شاهی دستور دادند که ۵۰۰ سکه در اختیار حاج آقا قرار دهید ، از چندین بانک در تهران توانستند ۵۰۰ سکه تهیه کنند و آوردند به من بدهند گفتم : “نه پیش خودتان باشد من دانشجویان را معرفی می کنم شما سکه را تحویلشان بدهید”. واقعا تامین این سکه ها از امدادهای غیبی الهی بود. بعد از نمایشگاه دو نمونه از بهترین ترجمه ها را برای مقام معظم رهبری فرستادم. بعد از این کار معجزه هایی از قرآن دیدم که چند نفر از دانشجویان را منقلب کرده بود .
و لله الحمد.

نویسنده: غلامحسین جعفری پیکانی

بازدیدها: ۱۱۹

 
اشتراگذاری
6 دیدگاه ها
  1. چرند نویس پیکانی الاصل نوشته:

    داستان جالبی بود اندر حکایات معجزات سکه
    اما حاج اقا خدا نکنه تمام پولهای نفت خرج قران بشه،اینا مال بیت الماله، خدای قران و خدای مستمندان ترجیح میده با پول نفت گره کار نیازمندان باز بشه تا کتابت قران
    هرچند خرج قران بشه بازم بهتره تا هر از چندگاهی یکی پیدا بشه و پولا رو بدزده و جینگیلی وینگیلی سر از اروپا در بیاره و به ریشمون بخنده

     
  2. ناشناس نوشته:

    حاج اقا کاش یه اشاره هم به نوع سکه ها میکردید
    پارسیان،یا بهار ازادی
    میخاستم قیمت سکه ها رو تقسیم بر هشتاد میلیون کنم ببینم سهم من از این امر مهم چقد بود
    نوش جونشون من سهم خودم راضیم،چی بهتر از قران
    خدا خیرتون بده

     
  3. ....... نوشته:

    بسیار خاطره زیبایی بود ولی فکر میکنم باید خدمت حاج آقا عرض کنم بهتره شما یک سایت بانام خودتون تشکیل بدین و اونجا خاطرات خودتون رو بازگو و جمع آوری کنید اینجا سایت پیکان هست نه خاطره نویسی باعرض معذرت

     
  4. خاوری نوشته:

    بسیار هوشمندانه بود چون قرآن به زبان عربی نوشته شده و ما فارسی زبان هستیم واین خیلی خوبه که همیشه طوطی بار نخونیم ومعانی قرآن رو بخونیم که بسیار آموزنده وسرنوشت سازه

     
  5. ناشناس نوشته:

    سلام حاج اقا من بارها مستمع منبرهاتون بودم و میدونم قطعا مطالب بدرد بخور زیادی تو چنته دارید که برامون ارائه کنید
    خواهش میکنم لطفتون رو فراتر از خاطره نویسی برامون کنید قطعا ما هم قدردان محبتاتون هستیم و ثواب اموخته هامون رو نثار گذشتگانتون میکنیم

     
  6. ققنوس نوشته:

    در نظرات به مکرر درخواست شده حاجی آقا از خاطره نویسی کوتاه بیان ، ولی قطعا ایشون هیچ کار بی دلیل و نسنجیده ای که با اموز عقلانی در تناقض باشه ،انجام نمیدن .
    چیزی که علم روانشناسی و ایضا داستانهای قرآنی ثابت کرده اینه که در قالب داستان مخاطب و شنونده و خواننده بیشتر به تجسم ابعاد مختلف قضیه مورد نظر میپردازه و اینکه حاج آقا خاطرات پدر ارجمندشان ،حاج شیخ غلامحسین جعفری را بیان می کنند نه از بعد اختصاصی گرایی که بلکه از بعد داستان نویسی و اقتدا به سبک قرانی روایت داستانها به این کار عزیمت دارند تا مخاطب را در متن غرق کنند و به تجسم و اندیشه وادارند و این یعنی فن بیان نسبت به موضوع و مخاطب و موقعیت که مطمئنا ایشون دست برتری نسبت به عموم مخاطبان سایت دارند ولی بازم نظرات مخاطبان محترمه وه باید این رویه را به تمایلات مخاطبان در هم پیوند زد

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.