شعر علی،من فاش میگویم

علی جان خوب میدانم تو غمگینی تو دلگیری
ازآن شیعه، از آن مردان و آن یاران یاهویی

از آن معدود شیخانی که نانش گیر در مذهب
به ظاهر پاک و روحانی،ولی باطن چه لا مذهب

ز مداحان خوش الحان و آن نغمه سرایانت
از آن ظاهر مریدان و از آن ظاهر گدایانت

از آن تسبیح بر دستی که نامت بر زبانش راند
همان مسئول نا مسئول که فارغ از رعیت ماند

ز هر حاکم به هر ملت،چه فرماندار و استاندار
ویا کوچکتر از آنها،چه از شوری چه از دهدار

چه از قصاب و آن خباز،چه آن سمساری و مسگر
از آن بزاز و آن بقال و یا رزاز و آهنگر

چه فرقی میکند اصلا،زهر شیعه ز هر پیرو
که لافت میزند دائم،ز هر داعی گر رهرو

ز هر شیعه که نامت خواند و دائم بر زبان رانده
هم او دکان کسبش را ز نام تو صفا داده

و لیکن در عمل،هیهات،نه عدلت مشق خود کرده
نه بو از مردیت برده،نه راهت راه خود کرده

ز این یاغی مریدانت،علی بی پرده میگویم
چه غم هاست بر گریبانت،علی من فاش میگویم

رسول سلیمانی-دی ماه۹۹

بازدیدها: ۱۴۴

 
اشتراگذاری
2 دیدگاه ها
  1. پیکانی نوشته:

    “واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
    چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
    مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
    توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند”
    «حافظ»

    ⏺ اصلی ترین عنصر مذموم و ناپسند رواج یافته در جامعه ایران پس از حمله مغول رامی توان دورویی و ریا قلمداد کرد. دو عنصری که در غزل حافظ و طنز گزنده عبید زاکانی به خوبی مشهود است. در آن سالهای پر از آشوب و نفرت که فرهنگ و هنر در خواری و زبونی قرار دارد و هر لاف زنی به اسم هنرمند و ادیب و هر دستار بند و خرقه پوشی به نام شیخ و صوفی بساط پر از ریا و دروغ خود را پهن کرده است، نوک تیز و نیش دار طنز عبید زاکانی بسیاری از حاکمان و قاضیان و شارحان و واعظان و صوفیان و عالمان را نشانه رفته است، دورانی که در آن تزویر و دورویی و خیانت و ریا و دروغ و بسیاری دیگر از اخلاقیات مذموم و ناپسند به متاع عامی تبدیل شده و هر کس در هر جایگاهی مشغول سوء استفاده از موقعیت خویش است. عبید زاکانی در نقد و ذم طبقه اشراف در رساله “اخلاق الاشراف” با زبان گزنده و تندی به اشراف و بزرگان جامعه می تازد و در رساله های دیگر فساد و خودفروشی و نخوت و تکبر و طمع و ریا را با زبان خاص خود به باد انتقاد می گیرد.

    ⏺ ریا و دورویی به عنوان دو صفت اخلاقی مذموم طی قرون متمادی چنان در تار و پود جامعه ایرانی می نشیند که هنوز که هنوز است اگر بخواهیم به بارزترین وجه مشخصه مذموم جامعه اشاره کنیم، همان تظاهر و ریا و ظاهرسازی است. امروزه به واسطه گسترش رسانه های ارتباطی تظاهر و ریاکاری در گفتار و رفتار برخی از واعظان و صاحبان تریبون و مسئولین فعلی و سابق نمود بیشتری یافته است و دوباره این صفت مذموم اخلاقی ریشه دار در جامعه ایرانی را بیش از پیش عیان کرده است. واعظی که مردم را به خوردن یک وعده غذا و حذف برخی مواد غذایی دعوت می کند اما خود راننده شخصی دارد و یکبار هم برای خرید کالا راهی بازار نشده است، چرا که همه چیز از قبل برای او مهیاست. مسئولی که مردم را به پوشیدن لنگ و شلیته دعوت می کند، اما خود در بهترین نقطه شهر سکنا گزیده و فرزندانش تجار بین المللی هستند یا بسیاری افراد که هیچ اعتقادی به دین و اخلاقیات و شرع و.. ندارند اما در ظاهر به گونه ای جانماز آب می کشند که انگار ازقدیسین و حواریون هستند.
    وضعیت امروز ایران دیالوگی از شکسپیر در نمایشنامه هملت را به خاطر می آورد. در این نمایشنامه، وقتی لایرتیس (برادر اوفیلیا) خواهرش را از عشق هملت هشدار می دهد و به او توصیه می کند مبادا در این رابطه طعمه کامجویی هملت شوی، اوفیلیا در پاسخ می گوید:
    «من این اندرزهای نیکو را نگهبان قلب خود خواهم ساخت، ولی برادر عزیزم ، شما خود از آن کشیشان ناپارسا نباشید که راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهد اما خود بسان هرزه ای خودخواه و بی باک در جاده ی پرگل کامگاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند»

    فرهاد قنبری

     
  2. رضوانی نوشته:

    الان فرهاد قنبری اینکه وکفتی یعنییی چ؟

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.