شعر حجت الاسلام والمسلمین شیخ غلامحسین جعفری در رثای علمدار شهید سید حسن نصرالله

در رثای علمدار شهید سید حسن نصرالله

۱

غروب غریبانه ی جمعه ها

دل عالمی را غمین کرده است

۲

یمن ، شام و لبنان و ایران ، عراق

از این ماتمش آتشین کرده است

۳

شهید گرانقدر ، سید حسن

دل مردمان را حزین کرده است

۴

دوصد لعن و نفرین به صهیون یهود

که با خشم و کینه چنین کرده است

۵

یزید زمان صهیونیست پلید

فساد اینچنین در زمین کرده است

۶

خدا را ببین زین غم و غصه ها

چسان حزب خود را نگین کرده است

۷

بلی خون پاک مجاهد ، شهید

چو جاریِّ ماء معین کرده است

۸

که هر قطره اش ، هر کجا ریخته

زمین را بهشت برین کرده است

۹

نگون کرده کاخ سیاه ستم

ارادات را آهنین کرده است

۱۰

از آن عالم با فضیلت ، بصیر

که صد اسب باهوش ، زین کرده است

۱۱

بجا مانده راه جهاد بزرگ

سرافراز ، دینِ مبین کرده است

۱۲

شجاع و مدبر و ولایتمدار

خودش را علمدار دین کرده است

۱۳

خدا گفت : حزب خدا غالب است

خدا را به روحش عجین کرده است

۱۴

اذا جاء نصرالله از آسمان

چه فتح و ظفر در زمین کرده است

۱۵

تو رفتی و خونت جهان را قشنگ

معطر گل یاسمین کرده است

۱۶

تو گفتی که مولای ما مرتضی است

دفاع از فلسطین و تین کرده است

۱۷

به زیتون قسم در رکاب توئیم

سرت غزه را سرزمین کرده است

۱۸

به طوفان الاقصی به یزدان قسم

که آن ، قبله ی اولین کرده است

۱۹

که درهم بپیچیم طومار خصم

خدا یاری مومنین کرده است

۲۰

حسن را خدایش حسینی نمود

به اعلی و در علیین کرده است

۲۱

امامین این انقلاب بزرگ

بزرگند و حق اینچنین کرده است

۲۲

شهادت نشانی است بر فتح ما

که خنثی رهِ پُر زِ مین کرده است

۲۳

ره کربلا را که بنیان نهاد؟

خدا ارحم الراحمین کرده است

۲۴

بیا نصر من خوش در آغوش من

که خون چهره ات را وزین کرده است

۲۵

دبیریّ حزب الله ت ای حسن

وِرا عین کهف حصین کرده است

۲۶

تو گفتی که سرباز سید علی

ولیّ، رنج را انگبین کرده است

۲۷

تو چون حاج قاسم ره و مکتب ی

دو سردار را او قرین کرده است

۲۸

خدا خود نگهدار این جبهه است

و آن را مقاوم ترین کرده است

۲۹

به همراه سردار دل های ما

به کاری که با مارقین کرده است

۳۰

ز داعش زمین را منزه نمود

جفا دید با محسنین کرده است

۳۱

که محسن حجج را سراز تن جدا

به صد زجرو با خشم و کین کرده است

۳۲

ولیّ را خدای عزیز و حکیم

امام همه متقین کرده است

۳۳

ولایت پذیریّ سید تک است

مکان را خدا بالمکین کرده است

۳۴

فقط احتمال رضای ولیّ

حسن را کفایت به این کرده است

۳۵

لذا گفت سردار دل ها کز او

وِلا را بگیر او چنین کرده است

۳۶

چو سید حسن باش در امتثال

که بذل آبرو از جبین کرده است

۳۷

سلامت سرِ خمِّ می باد چون

که این احکم الحاکمین کرده است

۳۸

حسن گفت عمرم بگیرد خدا

ولیّ را نگهدار دین کرده است

۳۹

عمودِ خیامِ حَرَم شد خدا

وِرا رهبر مسلمین کرده است

۴۰

به روح خدا رحمت بیکران

سلوک اعدل العادلین کرده است

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ

ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی

بازدیدها: ۵۹

 
اشتراگذاری
12 دیدگاه ها
  1. ناشناس نوشته:

    چقدر عالی.خدا حفطت کنه استاد جعفری عزیز.

     
  2. کیانی نوشته:

    دل ما را غمین کرده کرده است…… قلمت مانا شیخ❤❤

     
  3. سیدعلی نوشته:

    چقدر خوب هست این شعر تفسیر شود . معانی بلندی دارد. احسنت.

     
  4. سیدعلی نوشته:

    چقدر خوب هست این شعر تفسیر شود . معانی بلندی دارد. احسنت.

     
  5. ناشناس نوشته:

    احسنت

     
  6. ناشناس نوشته:

    عالی👌👌

     
  7. ناشناس نوشته:

    سپاس و درود بر شما شیخ عزیز

     
  8. فاتحی نوشته:

    خوبی؟ دست شما درد نکند. لطفا بزارید کانال

     
  9. محمدعلی صفری نوشته:

    این هم اشعار دیگر در رسای شهید سیدحسن نصرالله اما شعر شما خیلی وزن و معنای بلندی داشت.

    علی‌محمد مؤدب
    کیست این صاعقه رشید؟
    که چون ذوالفقار علی ایستاده
    برفراز دریاهای مشوش نفت و کوه‌های خام چربی
    و در شب‌های مضطرب «تل آویو» و «حیفا»”
    می‌سوزاند دماغ موشک‌های ضد موشک آمریکایی را

    کیست این نخل افراشته
    در مزرعه کدوهای ژنتیک؟
    این نخل خشمگین
    -در وسط این رقاص خانه که
    جزیره مصنوعی می سازند در دریایش
    برای همخوابگی «مایکل جکسون» و «شازده کوچولو»ها –
    در اصطبل این همه میش، کیست این شیر ژیان؟
    میان این همه نی، چه غریب افتاده این شمشیر؟
    کیست این پرچم فتح در چرخاچرخ این همه دشداشه؟
    در محاصره این همه امیر اخته
    کیست این سردار تنها؟

    جنوب تشنه بود و سیب تشنه
    مدیترانه تشنه بود و بیروت تشنه
    خداوند به ما و قاتلان «حسین» فرصتی دوباره داد
    د‌ست‌های بریده عباس را از شریعه گرفت
    و بر شانه های تو به یاری ما فرستاد
    تو را «نصرالله» می‌نامیم

    وپس از نام تو ایمان داریم به «فتحی قریب»
    ایمان داریم به قلب تو
    که عبای جدت را بر دوش می اندازی
    و فریاد می‌زنی الله اکبر
    با میراثی از مهربانی فاطمه و قهر حیدر کرار…

    علی‌اصغر عزتی‌پاک، نویسنده، نیز در یادداشتی کوتاه نوشت: من برای تو می‌گریم، اما سید عزیز تو برخواهی خاست به‌زودی، و چشم‌ها را خیره خواهی کرد. منتظر تماشایت در قد و قامتی دیگر می‌مانم! تو آبروی انسان بودی در روزگاری که من دیدم!

    احمد شهریار، شاعر پاکستانی، نیز در وصف سید مقاومت در غزلی گفته است:

    با دلهره همین که شنیدم: شهید شد!
    چشمم به خون نشست و دلم نا‌امید شد

    عالم سیاه‌پوشِ غمش گشت و هرکجا
    گوشِ زمانه غرقِ کلامِ مجید شد

    پیشِ رسول و آلِ رسولِ خدا چنین
    عمامه‌ سیاهِ سرش روسفید شد

    این جنگ هم کشیده شد آخر به کربلا
    سید «حسین» گشت و عدویش یزید شد

    سید حسن پسر شد و سید علی پدر
    تا پای جان مرادِ خودش را مرید شد

    بودند سخت منتظرش دوستانِ او
    امشب برای اهلِ جنان روزِ عید شد

    این جنگ، جنگِ سختِ علیهِ رژیم پست
    با قتلِ دوست واردِ عصرِ جدید شد

    میلاد عرفان‌پور:

    چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
    خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

    خبر، از انفجار قلب‌ها و خانه‌ها دادند
    خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!

    پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می‌گفتیم
    که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله!

    لبی واکن جهان مانده‌ است دلتنگ رجزهایت
    مپرس از کاسه‌ صبری که شد لبریز، نصرالله!

    بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما
    چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله

    حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
    تو و دیدار یار و گریه‌ یکریز، نصرالله

    خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی!
    چه شد یکسو نهادی جامه‌ پرهیز، نصرالله!

    از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
    که قلب ماست بیروت شهادت‌خیز، نصرالله!

    نغمه مستشار نظامی نیز سرود:

    دلی که بر ندارد چشم از آن دلخواه، پیروز است
    قدم تا پایمردی می‌کند در راه پیروز است

    زمان پلکی زد و بانگ رحیل آمد سواران را
    هر آن کس زنده شد زین فرصت کوتاه، پیروز است

    به جز صبح وصال دوست، فتحی نیست در عالم
    دلت گر شعله‌ور شد در شهادتگاه، پیروز است

    بکش ما را، که ما را زنده‌تر کرده است مرگ آری
    بترس از داغ غزه، اشک لبنان، آه پیروز است

    جهان روشن شد از نور شهادت، جاء نصرالله
    که باشم من؟! خدا فرموده حزب‌الله پیروز است

    حسین اسرافیلی:

    نامت، امنیت است
    امواج خروشان،
    بازتاب می‌آیند
    تا در کرانه‌هایت، آرام گیرند
    و سواران بی‌باک
    از دشت‌های فراخ،
    به تاخت می‌آیند
    تا در دامنه‌هایت، آرام گیرند
    برای دیدارت،
    از صخره‌های صعب بالایی روم
    اما،پیش از من
    آفتاب، برصخره‌ها،
    فرازآمده است
    دختران، نامت را کل می‌زنند
    که رؤیاهایشان را،
    چراغانی کرده‌ای
    و مادران،
    دراسطوره‌ها ادامه‌ات می‌دهند
    و نقل داستان‌هایشان می‌کنند
    و مردان شمشیرهایشان را،
    صیقل می‌دهند
    تا در کنارت نگهبان شرافتشان باشند

    فاطمه نانی‌زاد:

    پیچیده در گوش زمین گلبانگ تکبیرت
    خورشید حیران می‌شود از برق شمشیرت

    دل می‌بری از سیب‌های سرخ لبنانی
    در قاب عکس دشت‌های لاله, تصویرت

    سرشاخه‌های باغ زیتون از تو می‌گویند
    در آیه نورٌ علی نور است تفسیرت

    در مسجدالاقصی نماز صبح خواهی خواند
    آری محقق می‌شود این‌گونه تدبیرت

    چون آسمان‌ها بی‌قرار چشم تو هستند
    آخر شهادت می‌شود یک روز تقدیرت

    عاطفه جوشقانیان:

    شصت و سه سال اهل بکاء و نبرد بود
    در اوج این زمانه‌ نامرد، مرد بود

    شصت و سه سال مثل نبی، مثل مرتضی
    مانند حاج قاسم ما، اهل درد بود

    دلتنگ کودکان و یتیمان بی پناه
    دلگرمی همیشه‌ شب‌های سرد بود

    سنگی رها شد از کف دیوانه‌ای، سپس
    ذکر تمام آینه‌ها «بازگرد» بود

    وقتی که بود، غزه از او رنگ و رو گرفت
    وقتی که رفت رنگ جهان آه زرد بود

    نصر خداست شامل او، پس شهید شد
    شصت و سه سال در دل زخم و نبرد بود

    فاطمه عارف‌نژاد:

    هزار سوگ چشیدیم و داغدار شدیم

    چه شد که نسل خبرهای ناگوار شدیم؟

    صدای شیون بیروت در جهان پیچید

    شبی که باز پر از بهت انفجار شدیم

    چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع

    چقدر زود به نادیدنت دچار شدیم

    دوباره روضه به سمت نیامدن رفت… آه

    دوباره خیره به یک اسب بی‌سوار شدیم

    آهای سیبِ سر نیزه! یاد ما هم باش

    ببین چطور به خون جگر انار شدیم

    نگاه تو همه را برد سمت سرچشمه

    تو رفتی و همه با اشک، آبشار شدیم

    اگر به خاک نشستیم، از شکست نبود

    که گرم خواندن آیات سجده‌دار شدیم

    قسم به ماه که ما پیشمرگ حضرت صبح…

    قسم به سرو که قربانی بهار شدیم

     
  10. فرزاد نوشته:

    امیدوارم به غم و غصه شعر مبتلاتر شوید و همیشه برایتان بجوشد.

    این جمله از پدر مرحومم هست که ما قدر شعرهایش ندانستیم و فقط دو شعر آن را داریم. برای جناب خمینی و شهید بهشتی شعر گفته بود و برای کرباسچی و شهرداری شعر گفته بود و ما فقط شعری که برای تولد بچه ها گفته بود داریم.

     
  11. ناشناس نوشته:

    به قولی این شعر شما همان فرض است که آقا فرمود.تبارک الله.کاش از منهم هم کاری ساخته بود.

     
  12. عرفان نوشته:

    : «من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاءه جهنم خالداً فیها و غضب الله علیه و لعنه و أعد له عذاباً عظیماً»

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.