شعری برای چشمه های آبادی مان روستای پیکان

برای چشمه های آبادیمان که بیشترشان یک به یک خشک شدند.

 

بی تابِ زمستانِ شِگرفی مانداست         از چشمه فقط آب به ظرفی مانداست

هر روز شبیه کودکی بازیگوش

در حسرتِ باریدن برفی مانداست

 

 

بازدیدها: ۱۵۹

 
اشتراگذاری
4 دیدگاه ها
  1. ناشناس نوشته:

    آفرین به تو نوه رضاقلی علتقی

     
  2. لوکاکو نوشته:

    یادش بخیر محمد نوجوان

     
  3. الناز شفیعی نوشته:

    منظورتون از مانداست همون مانده است ، هست؟

     
  4. صادق نوشته:

    بله.برای اینکه وزن شعر به هم نخوره باید این جور می گفتم.

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.