سخت ترین کار قبل از کار در معدن

بحثمون گل انداخته بود و بخاطر این بی عدالتیها سر دری ورری رو گرفته بودم به همه ی مملکت و ریز و درشت رو زیر سوال برده بودم
فکر کنم نیم ساعتی بود که یه دستم چاقو رو بالا پایین میکرد و یه دستم هم رو سر هندونه ی بینوا مونده بود
اونقدر گرم بحث بودم که به کل از بریدن سرش غافل شده بودم
بچه ها دور سینی هندونه ماتشون برده بود و لحظه شماری میکردند و خدا خدا میکردند هم سرخ باشه هم شیرین
بالاخره یکیشون تحمل نیاورد و داد زد عمو چرا هندونه رو قاچش نمیکنی
به خودم اومدم و بیرحمانه اول چاقو رو با تمام قدرت وارد شکمش کردم و بعد به تلافی همه ی عقده ها چاقو رو دور تا دور گردوندم و از وسط نصفش کرده
قرمزیش دل رو میبرد و نوید شیرین بودن میداد
تو همون لحظه پسرم داد زد آخ جون هندونه
منم معطل نکردم و چاقو انداختم گل وسط هندونه رو بریدم و دو دستی تقدیم پسرم کردم
یه لحظه سرمو برگردوندم و نگاه های بچه ها ی فامیل رو دیدم که باحسرت منو نشونه گرفته بودند
شرمگین شدم
به خودم اومدم و گفتم وای بر من
حتی یه هندونه رو نتونستم عادلانه تقسیم کنم
اون وقت بقیه رو چه راحت ملامت میکنم
بله دوستان قطعا قبل از کار در معدن ،سخت ترین کار برپایی عدالته

بازدیدها: ۱۴۳

 
اشتراگذاری
3 دیدگاه ها
  1. میثم سعادت نوشته:

    دمت گرمممممم

     
  2. مداح پیکانی نوشته:

    ع:عوض خودت خلق خدا را ببین
    د:دلیل کارهایت رضای خداوند در یک روز
    ا:امنیت خاطر به هر موجود زنده
    ل:لازمه ی کار افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
    ت:تنویر ذهن ،تمرین جهاد با نفس
    عدالت سخت و فرجامش رستگاری ،به خدای کعبه رستگار شدم فزت برب الکعبه

     
  3. ناشناس نوشته:

    این داستان را بارها و بارها بخوانید
    قطعا به این نتیجه خواهید رسید که شما نمیتوانید عادل باشید
    پس دیگران را بخاطر ناعدالتیها شماتت نکنید
    بلکه از خود شروع کنید و انقدر بذر عدل را در دلتان پرورش دهید که روزی جرعت کنید از نا عدالتیها بنالید،یا حتی فریاد عدالت خواهی سر دهید

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.