تاریخچه گیوه پیکانی

مروری بر تاریخچه تخت کشی و گیوه بافی روستای پیکان:
پیدایش تخت کشی و گیوه بافی در روستای پیکان (پیکانشهر سابق)؛
شکی در این نیست که گیوه پاپوشی کاملا ایرانی و مناسب با اقلیم آب و هوایی فلات ایران بوده و گیوه قدمتی دیرین و رقابت زیادی با تاریخ و تمدن این مرز و بوم داشته ،گیوه محصولی تکامل یافته و یکی از کاملترین پاپوشهای سنتی در جهان بوده که با نگاهی اجمالی میتوان دوره ای طولانی برای تکمیل این پاپوش متصور شد ،شاید کاملترین پاپوش در عرصه جهانی تا ظهور انقلاب صنعتی گیوه بوده باشد و این دلالت بر این مهم دارد که پروسه زمانی که گیوه را به شکل و شمایل نهایی خود رسانده پروسه ای طولانی مدت بوده و البته پس از پیدایش ریسندگی و بافندگی .
ایرانیان باستان که سرآمد فرهنگ و تمدن در جهان باستان بودند فرهنگ صرفه جویی ایشان را بر آن داشت تا از بقایای پارچه هایی که با زحمت و هزینه های زیاد تولید میشده نهایت استفاده را ببرند و این آغازی بر هنر تخت کشی و گیوه بافی بوده باشد و اما اینکه از چه زمانی تولید گیوه پیکانی در پیکانشهر ظهور یافت اطلاع دقیقی دردست نیست ولی آنچه مشهوداست این است که گیوه پیکانی در دوخت رویه و ساخت زیره با دیگر گونه های گیوه تفاوتهای اساسی داشته و دلیل بر این نکته دارد که گیوه پیکانی در مسیر تکامل خود مسیر مجزایی را طی کرده و چنانچه بتوان تاریخچه ای بر نمونه های مشابه تدوین کرد میتوان قدمت گیوه پیکانی را نیز تا حدودی مشخص نمود
و اما انچه در روستای پیکان در این راستا میتوان یافت ابزارهایی با قدمتی بالای چند صد سال و گاها ابزارهایی که در منازل قدیمی یافت میشود به گونه ای فرسایش یافته که قدمتی بالای ۵۰۰ سال را میتوان برای ان متصور شد و اما اینکه پیشینیان و افراد سالخورده روستا قدمتی برای این هنر و صنعت مشخص نمیکنند و با استناد به سخن اجداد خود قدمت این هنر را با قدمت پیکان همتراز میدانند و روستای پیکان (پیکانشهر)با قدمتی چند هزار ساله گیوه ای چند هزار ساله را میتواند داشته باشد.

وسعت صدور گیوه و مقدار ان از پیکانشهر به دیگر بلاد :
آنچه که در آخرین آمار روستا قبل از ورود پاپوشهای چرمی (اواخر قاجار و اویل پهلوی)و غلبه بر بازار گیوه ایرانی موجود است این چنین است ؛
گیوه پیکانی در زمان قاجار به شهرهایی از قبیل تهران ،اصفهان کرمان ،یزد ،شیراز،کربلا، نجف،مشهدو… صادر میشد و بنا بر اظهارات تجار روستا گیوه پیکانی تا حدی در برخی از این شهرها از قبیل کرمان و کربلا و مشهد شناخته شده بود که اساتید آن را نیز میشناختند و با دیدن ظاهر و زیره گیوه استاد کار آن را شناخته و قیمت تخت و گیوه را تشخیص می دادند و البته با وجود چنین شناختی میتوان به وسعت و مقدار گیوه صادر شده به این شهرها و شناخت تجار این شهرها از گیوه پیکانی و پیکانشهر پی برد چه بسا بسیاری از تجار این شهرها خود حضورا در بازار پیکان که روزگاری سر آمد بازارهای شهرهای اطراف بود به داد و ستد مشغول بودند و کسبه بازار پیکان نیز از این تجار شناخت داشتند
در آماری که مربوط به پس از جنگ جهانی دوم میباشد پیکان در حدود ۸۰۰ تن استاد تخت کش را در خود جای داده بود که این هشتصد نفر روزانه در حدود ۱۰۰۰ جفت تخت تولید میکردند که نیازمند ۶۰۰۰ تا۷۰۰۰ گیوه باف بوده است ،این تعداد بانوی گیوه باف فقط در پیکان حضور نداشته بلکه شغل جمع کثیری از زنان روستاهای اطراف از قبیل ینگ آباد حیدر اباد حسین اباد آذر خواران و سعادت اباد ،مزرعه عرب و … نیز گیوه بافی بوده است و در بازار روز هفتگی که یکشنبه بازار بوده گیوه های خود را به بازار اورده و تخت و مایحتاج خود را خریداری مینمودند و گاها تجار پیکان در این روستاها حضور میافتند و با گیوه بافان داد و ستد داشتند با این آمار به طور هفتگی ۶۰۰۰ جفت (۶۰ عدل)گیوه از پیکان صادر میشده و با توجه به میانگین عمر گیوه ۱.۵ سال(که گاها به ۲ سال نیز میرسیده )با تولید و صدور سالانه ۳۵۰،۰۰۰ جفت گیوه از پیکان و با توجه به جمعیت ایران که ۱۰ میلیون نفر جمعیت داشته و عمر ۱،۵ ساله گیوه حدود %۵از پای افزار کشور در آن زمان( پهلوی اول) در پیکان تولید میشده است
و حتی نمایندگانی از ارتش نو تاسیس پهلوی برای خرید پای افزار ارتش به پیکان اعزام میشدند و در هر نوبت صدها عدل گیوه برای نظامیان خریداری میکردند (بر طبق خاطرات سالخوردگان روستا )
ناگفته نماند که پیکان در گذشته جمعیتی بالغ بر چند ده هزار نفر داشته است و در زمانی که جمعیت ایران ده میلیون نفر بوده (پس از قحطی ایران در زمان جنگ جهانی)
جمعیت پیکان به ۱۵۰۰۰ نفر تنزل پیدا کرده بود و قبل از قحطی حاکم بر کشور جمعیت این شهر را که مرکزیت حکومتی شرق اصفهان را نیز یدک میکشید بالغ بر ۳۰۰۰۰ نفر بوده است و با چندین ماه قحطی پیاپی که روزانه بالغ بر ۱۰۰ نفر قربانی میگرفت این جمعیت به ۱۵۰۰۰ نفر کاهش یافته بود
(به گفته برخی از سالمندان و نقل قول از پیشینیان در یکی از روزهای بهاری که تعداد متوفیان قحطی به ۷۰ تن رسیده بود حاکم پیکان سلطان حسین به شکرانه کاهش چشمگیر تلفات در شهر مردم را به نماز شکر در مسجد جامع این شهر فرا میخواند این گواهی بر تلفات فاجعه بار قحطی آن روزگاران پیکانشهر دارد ،
چندی پیش گوری دسته جمعی یافت شد که انباشتی از اسکلتهای انسانی در آن خفته بود و سالخوردگان آن را به روزهای فاجعه قحطی حاکم بر این دیار نسبت میدادند و برخی آن را به خوبی به یاد داشتند ،
ازدیاد تلفات به گونه ای بوده که بسیاری از افراد که در بیرون شهر تلف میشدند هیچگاه به خاک سپرده نشدند و خوراک حیوانات وحشی شدند و این میزان مردار در اطراف شهر “وبا” را نیز باعث شده بود که بر تلفات ناشی از قحطی می افزود
شنیده ها حکایت از آن دارد که سلطان حسین حاکمی که در خاطرات همیشه از ایشان به نیکی و عدالت سخن می آید برای خاکسپاری اموات به هر نفر که شخصی را به خاک بسپارد یک قرص نان و پارچه لازم برای کفن و دفن میداد تا مبادا مرده ای بر زمین بماند و آن گور دسته جمعی نیز مربوط به زمانی بود که ایشان برای چند روز برای مدیریت امور جرقویه علیا که آن زمان تحت حاکمیت پیکانشهر بوده و خرید پارچه برای خاکسپاری تلف شدگان به حسن آباد و رامشه رفته بودند و پس از بازگشت دستور دفن دسته جمعی اموات که رو به فساد میرفتند را اتخاذ کردند)
با توجه به نسبت جمعیت ۱۵۰۰۰ نفری این شهر جمعیت ۸۰۰ نفر استاد کار نه تنها زیاد به نظر نمیرسد که با توجه به اینکه شغل غالب مردم این شهر تخت کشی بوده این آمار از آنچه میبایست باشد کمتر مینماید البته مشاغل وابسته نیز وجود داشته همچون تجار مواد اولیه ،تجار محصولات این شغل و شاگردان و …
که ایشان نیز به نوبه خود درصدی از جمعیت شهر که راه در آمدشان به طور غیر مستقیم از شغل تخت کشی و گیوه بافی تامین میشده را تشکیل می دادند

زوال و احیا دوباره تخت کشی و گیوه بافی و دلایل آن :
پس از ورود پاپوشهای جدید(چرمی وپلاستیکی) به بازار ایران روز به روز از رواج گیوه کاسته شدو گیوه پیکانی نیز در این بازار از دیگر انواع گیوه ایرانی مستثنی نبود و به تبع آن گیوه پیکانی نیز در این بازار مغلوب پاپوشهای نوین شد
از مهمترین دلیل شکست این نوع پاپوش از انواع جدید پاپوشها را میتوان دلایل زیر برشمرد:
*گیوه ها در تنوع محصول بسیار ضعیف بودند ،آنچنان که برای زن و مرد یک نوع تخت با یک نوع رویه با تفاوتهای بسیار ناچیز عرضه میشد
*پاپوشهای جدید برای فصول مختلف سال گونه های مختلفی را عرضه میکردند ولی گیوه ها برای تمام فصول یک نوع محصول را ارائه میدادند
*پاپوشهای جدید برای سنین مختلف اندازه های مختلفی را عرضه میکردند ولی گیوه اکثرا در یک سایز غالب ارائه می شد
*پاپوشهای جدید برای سلایق مختلف محصولات مختلف با رنگبندی متفاوت به بازار عرضه میکردند و گیوه ها رنگبندی خاصی را دنبال می کردند و با زیره (تخت) تیره و رویه سفید عرضه میشد
*تولید گیوه زمانبر بود و در رقابت سرعت تولید نیز مغلوب محصولات جدید شد

و اینچنین شد که گیوه به تدریج با مزایای ارگانیک و طبی بودن بازار خود را به واسطه سرعت پایین تولید و تنوع طلبی مشتری از دست داد و روز به روز از رواج آن کاسته شد بگونه ای که نه تنها ارزش مالی بالایی نداشت بلکه صنعتگران و هنرمندان این رشته در مخارج زندگی روزمره خود باز ماندند و علیرغم دستمزد کم و زحمت زیاد محصولاتشان نیز به فروش نمیرسید تا جایی که گاها طاقچه های منازلشان از تخت ها و گیوه هایی که حاصل ماهها زحمتشان بود انباشته شد
این تغییر و نوسان ناگهانی در بازاری به این وسعت اثرات سو زیادی در پی داشت که پس از سالها همچنان دامنگیر اهالی این شهر و دیار میباشد
مخربترین اثر افت بازار این بود که شاغلان این فن که برای فراگیری شغل جدید و جایگزینی مشاغل فرصت کافی نداشتند ناچار به زودبازده ترین مشاغل که نیاز به مهارت کمتری داشت روی آوردند و برای کار عازم شهرهای تهران و اصفهان شدند و برخی نیز در شهرهای مختلف سراسر کشور سکونت گزیدند و این خود جرقه ای برای کاهش مجدد جمعیت این شهر گردید

اکثرا کسانی که به اصفهان و تهران مهاجرت کردند زودبازده ترین و پر بازده ترین شغلی که بدان دسترسی یافتند مشاغل کاذبی همچون دستفروشی بود که توانست بیشترین صنعتگر و اهالی این شهر را به خود جذب کند .
کسادی بازار تخت و گیوه به جایی رسید که معدود کسانی که در این شغل پایدار ماندند تنها دلیلشان انسی بود که با کار خود گرفته بودند و هیچ چشم داشتی به در آمد حاصل از آن نداشتند و یا به سختی زندگی میگذراندند (آنچنان که رویه بافان امروزه به همین دلیل به کار خود ادامه میدهند)
در فاصله سالهای ۸۴ تا سالهای اخیر و پیرو فرهنگ سازی و اهمیتی که به آداب و سنن اصیل ایرانی و احیا مجدد میراث گذشتگان این مرز و بوم داده شد ،پوشش و البسه سنتی ایرانی نیز مورد توجه قرار گرفت و از این زمان تخت کشی و گیوه بافی وارد عرصه ی جدیدی از حیات خود شد ، از این زمان کمتر کسی گیوه را به عنوان یک پای افزار معمولی میخرد و بیشتر با دید یک اثر هنری و میراث سنتی به آن نگاه می شود ،این نوع نگاه ، ارزش هنری به این محصولات اعطا کرد و بطبع ارزش ریالی بیشتری برای این هنر به ارمغان آورد .

گیوه ملکی پیکانی مشتریان خاص خود را پیدا کرد و با توجه به شمایل ظاهری ، خصوصیات ارگانیکی ، طبی و قدمت و پیشینه تاریخی که داشت، جایگاه مناسبی در پاپوشها و لباسهای محلی به خود اختصاص داد و افراد بیشتری را جذب این هنر اصیل و سنتی این شهر و دیار کرد .
از سال ۸۵ با ورود جوانان به این رشته به تدریج بر تعداد هنرمندان این رشته افزوده شد و روح تازه ای به کالبد نیمه جان ان دمیده شد .
با این اوصاف تا وقتی این هنر و امثالهم دوام خواهند داشت که میراث داران هنر ،جایگاه هنر و هنرمند را درک کرده باشند و هنر را لازمه بقای بشریت بدانند و نگاهی عقلانی به ارزش هنر و هنرمند داشته باشند نه صرفا نگاهی عاطفی .
چنانچه به دوام این هنر اهمیت دهیم بایستی که در راستای قرار دادن گیوه در نیازهای اولیه(دسته پوشاک)و پاپوشهای جدید گام برداریم و نسلی جدید از گیوه اصیل ایرانی را به بازار مصرف معرفی کنیم که هم ظاهری موجه و نشات گرفته از فرهنگ این مرز و بوم را تداعی کند و هم خصوصیات طبی و ارگانیکی گیوه را داشته باشد

“پایان”

((با آرزوی موفقیت های پیاپی برای یکایک شما، خوانندگان عزیز ))

نویسنده متن آقای محمد پارسا بهرام

 

بازدیدها: ۱۳۱۶

 
اشتراگذاری
5 دیدگاه ها
  1. Reza نوشته:

    دمت گرم اقای بهرام.

     
  2. زهرا نوشته:

    سلام.تو کانالا دیدم که برای گیوه و تخت کشی تو پیکوم جوونا دارن کار میکنن و فیلماشم هست.خب چرا یه مغازه ای چیزی نمیزنید تا بشه خرید .یا ی کانال یا تو همین سایت ببینیم و سفارش بدیم. لطف کنید برا فروشش اطلاعرسانی کنید.

     
    1. ققنوس نوشته:

      درود و سلام
      در داخل روستا که اکثرا با شناختی که از همدیگه دارن خودشون بدون واسطه خریدشون را انجام میدن و برای فروش تخت هم چون خریدار از شهر دیگه برای خرید میاد مستقیما به سراغ تولید کننده میره ، چنانچه مغازه یا فروشگاهی بود برای صنایع دستی در روستا بود میتونست این امر را تسهیل کنه ولی فعلا برای محصولات تولید روستا به راحتی میتونید با تولید کننده ها در ارتباط باشید و چنانچه آشنایی در روستا داشته باشید میتونند سفارش بدهند .

       
  3. یعقوب اسعدی نوشته:

    سلام
    آفرین بر همت شما که اینگونه عاشقانه در مسیر هویت بخشی به میراث فرهنگی سرزمینمان زمان صرف می کنید.

     
  4. محمد پارسا بهرام (ققنوس) نوشته:

    سلام و درود
    سپاس از جناب آقای اسعدی عزیز
    قدردانی متقابل داریم از زحمات و فعالیتهای فرهنگی و آموزشی که در حیطه حفظ هنر و صنایع دستی این مرزو بوم دارید
    مانا و موفق باشید
    منتظر دیدار

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.