بره های ناقلا(۳)

بالاخره همهمه تموم شد و چند گوسفند داوطلب شدند که بار مسئولیت گله رو به دوش بکشند
ریش سفید گله نگاهی به داوطلبا انداخت و گفت:
گرچه همه آشنا هستیم و تا حدودی همدیگه رو میشناسیم،اما کمی از خودتون و افکارتون بگید تا بهتر بشناسیمتون
زِبِل مثل همیشه سریع تر از همه خودش رو بالای بلندی رسوند و نذاشت حرف ریش سفید تموم شه و داد زد:
من اومدم تا پایانی باشم به بی عدالتیا من نه تنها علوفه رو درست تقسیم میکنم که در نظر دارم چوپان رو مجبور کنم آغلی جدید با فضایی بهتر برامون بسازه
گوسفندا با هورا های خود حرف زبل رو قطع کردند و خوشحال شروع کردند به بع بع گفتن
کاندید بعدی از این فضا استفاده کرد و بلند تر داد زد من هم از علوفه ی تکراری خسته شدم و خیلی زود چوپان رو مجبور خواهم کرد علوفه های شیرین تر جایگزین علفهای تکراری کنه
فضا متهیج شد و گوسفندها صدای شادیشون رو بالاتر بردند
تُپل به زحمت یه تکون به خودش داد و هر چند سخت ولی صداش رو تا اونجا که میتونست بالا برد و گفت:
من بساط شیر بی حساب کتاب رو بر خواهم چید، به زودی شیری از ما دوشیده نخواهد شد مگه چوپان در عوضش علوفه های تازه تر و بیشتر بده
صدای تشویق گوسفندا به فقط تپل بلند شد و کسی جلودارشون نبود
خلاصه یکی قول چرا در بهترین چراگاه ها رو داد و یکی هم قول ساخت آغل لاکچری
اما فِری با اینکه کاندید شده بود همچنان ساکت بود
ریش سفید که این سکوت فری آزارش میداد اول به زحمت گله رو ساکت کرد و بعد رو به فِری کرد و گفت:چرا ساکتی؟تو چکار خواهی کرد
فری سرش رو پایین انداخت و گفت:
من نه میتونم چوپان رو مجبور به باج دهی کنم و نه میتونم جلوی دوشیدن شیرمون رو بگیرم،من هیچ وقت نخواهم تونست چوپان رو مجبور به تنوع غذا و علوفه ی شیرین و ساخت آغل جدید کنم
من فقط میتونم علوفه رو مساوی تقسیم کنم
گله گر چه ساکت بود اما ساکت تر شد گویا همه به فکر فرو رفته بودند که سرنوشتشان را به که بسپارند……

بازدیدها: ۲۲۰

 
اشتراگذاری
3 دیدگاه ها
  1. پیکانی نوشته:

    چه حکایت آشنایی

     
  2. ناشناس نوشته:

    یه دونه از رسول

     
  3. مداح پیکانی علیرضا نوشته:

    نا روی یک پل ابستاده ایم و وقتی مردم یک جامعه را شناسایی کردید می توانید در کنارشان باهم از مواهب خدادادی بهره
    مند باشید یا می توانید با وعده های سر خرمن گولشان بزنید و فقط خودت لذت قدرت و نان باد آورده ی محصول شناخت مردم را استفاده کنی .
    بعد از مدتی مردم به داشته های نداشته مثل پارک مجهز المان شهری کوچه استاندارد پارکینگ خوب عادت می کنند و بعد از چند سال هنوز می میتوانی دوباره کاندید شوی و وعده بدهی ولی اگر به شعار های تبلیغاتیت عمل کنی بعد آینده درخواست ها تمام می شود وتو آن وقت باید وعده ی شهر شیشه ای زیر پیکان با متروی زیر زمینی به همراه دکور بازار قدیمی را بدهید یا به بچه های دبستان قول چند تا معلم دلسوز از خود آبادی را بدهید و یا قول مسکن انبوه ارزان خیر ساز بدهید .پس توصیه می کنم فقط قول بدهید به قولتان عمل نکنید چون این در آینده باعث می شود مردم و جامعه و شهر رشد فیزیکی و فکری کند و بعد شما باید وعده تور ارزان سفر به کره ی ماه با بلیط رفت و برگشت بدهید.

     

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.